به نام "او"

 

هر لحظه مرا به شکلی به خودت میخوانی، که التماست کنم. که زاری کنم.

 

و من هر بار سر باز میزنم که ناپاکی خودم را نشان بدهم.

 

به قول آهنگ ستار:

 

مرا دیوانه میخواهی، ز خود بیگانه میخواهی

مرا دلباخته چون مجنون ز من افسانه میخواهی.

 

و من آن نیستم که باید.

 

من هنوز نشده ام هر آنچه که میخواستی.

 

سلام ای عباس قدیمی. بکش دل را شهامت کن. مرا از غصه راحت کن.

 

شدم انگشت نمای خلق مرا تو درس عبرت کن.

 

یادم می آید که دوست داشتم آن باشم که قد خمیده اش را پله میکند برای آنکه میتواند بالاتر برود.

 

من آن هم نشدم.

 

راستی عباس قدیمی که در لا به لای صفحات تاریخ این هستی نیست شده ای سلام. حالت خوب است؟

 

هنوز هم افسرده ای و ناگاه گریه میکنی؟

 

من اینجا دیگر قطره اشکی برایم نمانده. گویی هیچ ندارم.

 

امیدوارم حال تو خوب باشد اما من هیچ شده ام.

 

هر روز خدا نشانم میدهد که هیچم. هر روز می یابم که نباید میبودم.

 

هر روز. هر شب. هر سحرگاه. هر عصر. من خوب نبودم برایت. من برای هیچکس خوب نبوده ام.

 

شاید باید فقط میرفتم.

 

بی آنکه کسی را باخبر کنم.

 

باید مسافری میشدم که زود از یادها میرفت.

 

که زود میرفت و دیگر هرگز نمی آمد.

 

تو هیچ گناهی نداشتی. من روح تو را خرد کردم.

 

مرا اینگونه میخواهی؟

 

"مسافر"

مرا اینگونه میخواهی..

  ,مرا ,تو ,کنم ,ام ,ای ,  من ,هر روز ,  هر ,  و ,من آن

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ محمد جواد مقدسی روان شناسی دانستنی های پوست و موی املاک مارکت شمال - کلینیک املاک مهاجرت و سفر به تمام نقاط جهان اخبار بین المللی و سراسری مرکز مشاوره آوای زندگی مجتمع مسکونی انارستان ماینینگ شبکه ای